عشق ممنوع!(4)
وقتی سوار هواپیما شدیم کتابم رو باز کردم و شروع کردم به خوندنش.
@اسم کتابت چیه؟
بدون جواب دادن بهش نشونش دادم که اخماش رفت تو هم.
@فکر می کردم کتاب با ژانر اکشن یا ترسناک دوست داری؛این که فانتزیه!
خب که چی؟! شاید اینجا نخوام احساسات داشته باشم ولی تو دنیای داستان ها میخوام.اینجوری تخلی ی احساسات می کنم.باشه؟!
@باشه.
و دیگه چیزی نگفت.نیم نگاهی بهش کردم که دیدم داره یه مشت پرونده رو زیر و رو میکنه.اهمیتی ندادم تا خودش حرف زد:
@برای رفتن به کره باید یه چیزایی رو بدونی.یک اینکه تو میری و نقش یه آیدل رو بازی میکنی.دو اینکه نباید هیچی از کشور و ایرانی بودنت بگی وگرنه میندازنت بیرون!سه اینکه این رو باید همیشه تو گوشت داشته باشی.
با تعجب نگاهش کردم.آیدل بشم؟!من؟!رقص و آواز؟!باورم نمیشد.اینکه برم زندگی رو بسازم که کاملا با زندگی الانم فرق داره.دیده بودم که چقدر سختی میکشن،یعنی منم باید اونقدر سختی بکشم؟! با یادآوری اون تصاویر و فیلم هایی که دیده بودم قلبم ایستاد و فقط یه کلمه تو ذهنم تکرار میشد:بدبخت شدم!
آیدل؟!
@آره،نترس خودم هواتو دارم.
این جیه؟
@اینو تو گوشت میذاری و با سوزی ارتباط برقرار میکنی.اون فارسی خوب بلده و اینجوری هرچی حرف میزنی رو می فهمه و بهت یاد میده که چجوری اونو عاشق خودت کنی.
سوزی؟!این چه اسمیه؟!
@اوه خوب شد گفتی،برای اسمت هم باید یکی دیگه انتخاب کنیم.این اسمت خوب نیست و کاملا ایرانیه!به درد نمیخوره.
منو بکشی هم اسممو عوض نمی کنم.
@می کنی.خوب هم می کنی.من یه اسم انتخاب کردم. آرورا خوبه.انگلیسیه! یه شناسنامه ی جعلی هم ساختم برات که زده اهل ترکیه هستی.
چی؟!اووووف!باشه!
واقعا دوست نداشتم اون شرایط رو. اسمم کشورم زبونم کلا عوض شده بود و من الان کاملا یه آدم دیگه بودم و این منو ناراحت می کرد ولی مجبور بودم.
چیز دیگه ای رو که نیاز نیست تغییر بدم؟!
@نه فقط رفتیم کره اونجا یه معلم برات میگیرم تا باهات روی صدات کار کنه ببینه صدات برای چه نوع آهنگی خوبه و یکم هم رقص یادت میده.
چقدر طول میکشه تا این کابوس کاملا تموم شه؟!
@بستگی به نظرت معلمت داره ولی برای انجام خود عملیات اصلی سه سال بهت وقت میدم.
باشه.
و به صندلی تکیه دادم. دیگه تمرکزی روی کتابم نداشتم. فقط به این چندسال عمرم که قرار بود تباه بشه فکر می کردم.
@اسم کتابت چیه؟
بدون جواب دادن بهش نشونش دادم که اخماش رفت تو هم.
@فکر می کردم کتاب با ژانر اکشن یا ترسناک دوست داری؛این که فانتزیه!
خب که چی؟! شاید اینجا نخوام احساسات داشته باشم ولی تو دنیای داستان ها میخوام.اینجوری تخلی ی احساسات می کنم.باشه؟!
@باشه.
و دیگه چیزی نگفت.نیم نگاهی بهش کردم که دیدم داره یه مشت پرونده رو زیر و رو میکنه.اهمیتی ندادم تا خودش حرف زد:
@برای رفتن به کره باید یه چیزایی رو بدونی.یک اینکه تو میری و نقش یه آیدل رو بازی میکنی.دو اینکه نباید هیچی از کشور و ایرانی بودنت بگی وگرنه میندازنت بیرون!سه اینکه این رو باید همیشه تو گوشت داشته باشی.
با تعجب نگاهش کردم.آیدل بشم؟!من؟!رقص و آواز؟!باورم نمیشد.اینکه برم زندگی رو بسازم که کاملا با زندگی الانم فرق داره.دیده بودم که چقدر سختی میکشن،یعنی منم باید اونقدر سختی بکشم؟! با یادآوری اون تصاویر و فیلم هایی که دیده بودم قلبم ایستاد و فقط یه کلمه تو ذهنم تکرار میشد:بدبخت شدم!
آیدل؟!
@آره،نترس خودم هواتو دارم.
این جیه؟
@اینو تو گوشت میذاری و با سوزی ارتباط برقرار میکنی.اون فارسی خوب بلده و اینجوری هرچی حرف میزنی رو می فهمه و بهت یاد میده که چجوری اونو عاشق خودت کنی.
سوزی؟!این چه اسمیه؟!
@اوه خوب شد گفتی،برای اسمت هم باید یکی دیگه انتخاب کنیم.این اسمت خوب نیست و کاملا ایرانیه!به درد نمیخوره.
منو بکشی هم اسممو عوض نمی کنم.
@می کنی.خوب هم می کنی.من یه اسم انتخاب کردم. آرورا خوبه.انگلیسیه! یه شناسنامه ی جعلی هم ساختم برات که زده اهل ترکیه هستی.
چی؟!اووووف!باشه!
واقعا دوست نداشتم اون شرایط رو. اسمم کشورم زبونم کلا عوض شده بود و من الان کاملا یه آدم دیگه بودم و این منو ناراحت می کرد ولی مجبور بودم.
چیز دیگه ای رو که نیاز نیست تغییر بدم؟!
@نه فقط رفتیم کره اونجا یه معلم برات میگیرم تا باهات روی صدات کار کنه ببینه صدات برای چه نوع آهنگی خوبه و یکم هم رقص یادت میده.
چقدر طول میکشه تا این کابوس کاملا تموم شه؟!
@بستگی به نظرت معلمت داره ولی برای انجام خود عملیات اصلی سه سال بهت وقت میدم.
باشه.
و به صندلی تکیه دادم. دیگه تمرکزی روی کتابم نداشتم. فقط به این چندسال عمرم که قرار بود تباه بشه فکر می کردم.
- ۱۰.۲k
- ۰۷ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط